کشف احساس درونی خوانندگان با تعلقات عاطفیشان در کتاب «مکتوف»
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۸۰۵۲۰
نویسنده کتاب «مکتوف» گفت: وجه اشتراک تمامی ۱۰ داستان این کتاب مکتوفشدن است و دلیلی که این موضوع را محور داستان کتاب قراردادم بدین خاطر است که همه آدمها در درون معاصر بهنوعی گرفتار این موضوع هستند، و بر همین اساس خواننده بامطالعه متن بیشتر باشخصیتهای داستان احساس همزادپنداری میکند.
معصومه باقری در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: نوشتن و پرداختن به مسائل روز همیشه برای من دغدغه بوده است شاید در ابتدا قصد نداشته نوشتههایم را درقالب یک کتاب منتشر کنم، اما طی سالهای اخیر این نیاز را حس کردم که هر فرد میتواند بر اساس دیدگاه شخصی و تجربه زیستی که از محیط پیرامون خود دارد، این تجارب را در قالب سبکهای ادبی و داستانی با دیگران به اشتراک بگذارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: نکتهای که باید بر روی آن تأکید کرد، این است که نگارش کتاب توسط افراد باید بر اساس یک روششناسی صحیح صورت گیرد، یعنی هر فرد نمیتواند اقدام به نگارش و انتشار کتاب کد بلکه نیاز است که حداقلهای اصول نویسندگی، دستور زبانی و مواردی که برای نگارش یک کتاب لازم است را رعایت کند.
این نویسنده گفت: بر همین اساس سعی کرده قبل از اینکه اقدام به نگارش و انتشار کتاب کنم، اصول نویسندگی و نگارش اصولی کتاب را بهصورت حرفهای و آکادمیک فراگرفته و سپس اقدام به این کارکنم. که ماحصل این اقدامات، نگارش و انتشار کتابهای همچون صفرمطلق، استخوانی در گلو و زخمهای عادی از انتشارات نسل نواندیش است.
وی ادامه داد: «مکتوف» جدیدترین عنوان کتابی که از من بهتازگی توسط نشرشانی منتشرشده است که شامل ۱۰ داستان کوتاه میشود داستانهایی که اغلب به کوچ و جنگ گرهخوردهاند و مشکلات و اندوه مردم گرفتار را در مواجهه بازندگی به نمایش میگذارند.
باقری تصریح کرد: «سَتّار مکتوفی فرزندِ انور»، «مردی که پلوتو را کُشت»، «هیچ جای دنیا»، «خانهی عقرب»، «مَکتوف»، «همهی چشمهای بسته خواب نیستند»، «اوپالرو»، «همسفر»، «دندان نیش»، «مصلحت» عناوین داستانهای این کتاب هستند که در هر داستان با آدمهایی روبهرو میشویم که بهمرور یا ناگهان عاشق و شیفتهی فردی یا چیزی میشوند و خواننده را در کشف احساس درونی خود با تعلقات عاطفیشان همراه میکنند.
وی اضافه کرد: بامطالعهی برخی از داستانهای این مجموعه، میتوانید از دریچۀ دید افراد متفاوتی، اطلاعاتی کافی، با اختلاف سنی، ویژگیهای اخلاقی، اقلیمی، جغرافیایی، عاطفی، فرهنگی و اعتقادی گوناگون به دست آورد.شخصیتهای اصلی داستانها بهرغم اختلاف در سن، مهارتهای اجتماعی، میزان تحصیلات، مکان و جغرافیای زندگی، موقعیت اجتماعی همگی یک وجه اشتراک دارند و آن مکتوفشدن است. یعنی چیزی از درونشان شکسته و بندزدهشده. نوعی شکستن که هرگز مثل سابق نمیشود.
این نویسنده اظهار کرد: وجه اشتراک تمامی ۱۰ داستان کوتاه مکتوفشدن است و دلیلی که این موضوع را محور داستان کتاب قراردادم بدین خاطر است که همه آدمها در درون معاصر بهنوعی گرفتار این موضوع هستند، و بر همین اساس خواننده بامطالعه متن بیشتر باشخصیتهای داستان احساس همزادپنداری میکند.
وی افزود: مکتوف سیاه نمایی نیست، هرچند موضوع آن بهنوعی تلخیهای زندگی انسان معاصر را بیان میکند اما در دل هر داستان رگههای امید و حقیقت برای مخاطبان شده است و بهنوعی این مخاطب است که بر اساس خط داستانی کتاب، استنباط میکند که مشکل امروزه انسان در عصر معاصر چیست؟.
باقری اظهار کرد: مکتوف کنایهای از ظلمتهای درونی آدمیزاد است که خواسته یا ناخواسته در آنها بهوجود آمده و این آدمها قصد دارند خود را از غنودگی و ظلمتهای درونی نجات بدهند درواقع فلسفهی مکتوف ناشی از اضطرابی دیوانهوار و احساساتی برآشفته و ترسهایی ناسازگار است که با تسلط بر آن، روح به تعادل و تعامل میرسد و شکوه و منزلت را برایش به ارمغان میآورد.
کد خبر 664731منبع: ایمنا
کلیدواژه: درون معاصر معصومه باقری معرفی کتاب شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق داستان ها آدم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۸۰۵۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
به گزارش قدس آنلاین، پل استر یکی از نویسندگان محبوب جهان بود و آثار او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد. نویسندهای که بسیاری او را با شاهکارش «سهگانه نیویورک» (شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته) میشناسند و من با رمانهای دلچسب «تیمبوکتو»، «سانست پارک» و «موسیقی شانس».
پل استر مثل بسیاری از نویسندگان آمریکایی علاقهمندان زیادی در ایران دارد، به طوریکه ناشرانی مانند نشر افق و چشمه، کتابهای او را با رعایت قانون کپیرایت و فاصله کمی از انتشار جهانی، در ایران ترجمه میکردند و به چاپ میرساندند.
او نخستین کتابش را در سن ۳۵سالگی و در سال ۱۹۸۲ نوشت؛ یک زندگینامه اما با روایت داستانی به نام «اختراع انزوا». دو سال بعد، سهگانه نیویورک را نوشت که سبب شد نام پل استر در محافل ادبی انگلیسیزبان مطرح شود. پس از انتشار این سهگانه، منتقدان و کتابخوانها آثارش را با جدیت بیشتری دنبال کردند.
سهگانه نیویورک، مشهورترین اثر پل استر، از سه رمان به هم پیوسته تشکیل شده است: شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته؛ داستانهایی بهیاد ماندنی و اسرارآمیز که به شکلی نفسگیر، خواننده را درگیر اتفاقات خود میکنند. سه رمان کوتاه معمایی، فلسفی و کارآگاهی که شخصیت هر داستان در شهر نیویورک دچار ماجراهای عجیب و غریبی میشوند؛ اتفاقهایی که سرانجام آن جنون، سرگشتگی و بحران هویت است. این کتابها جسورانه نوشته شده و سرشار از پیچیدگیهای انسانی و عاطفی هستند.
جهان خاص «پل استر»
در ابتدا برچسب ژانر کارآگاهی را بر آثار استر گذاشتند اما با انتشار آثار دیگرش مشخص شد او نویسندهای است که جهانی مخصوص به خود دارد؛ جهانی که مهمترین مؤلفههای آن پرداختن به بحران هویت، فقر، مفهوم انزوا، شکستن فضا و زمان و تأکید او بر پدیده شانس است.
قهرمانهای کتابهای استر اغلب خود را گرفتار داستان سرنوشت یا نقشههای دیگری مییابند؛ چیزی فراتر از توان و تصورشان، چیزی که آنها را به این پرسش میرساند که
«من کیستم؟» (این ویژگی در اثر «موسیقی شانس» بسیار مشهود است) او در همه این سالها در آثارش قهرمانی خلق کرده که هر کدامشان میتواند آینهای مقابل مخاطب بگذارد و مخاطب با خواندن داستان شخصیتها به کشف خود دست پیدا کند.
اما یکی ازآثار دلچسب پل استر، رمان «تیمبوکتو»ی او است. یک داستان تمثیلی مدرن که میخواهد با بیان ساده، از معانی ژرف صحبت کند.
قهرمان داستان «تیمبوکتو» سگی به نام آقای بونز است که همراه و همدم همیشگی مردی بیخانمان از بروکلین به نام ویلی جی.کریسمس میشود. ویلی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و همزمان با وخیمتر شدن حالش، به همراه آقای بونز به سوی بالتیمور راه میافتد. داستان سفر آنها توسط آقای بونز روایت میشود. پل استر با قرار دادن سگ به عنوان یک شخصیت داستانی، موفق شده یکی از غنیترین و هیجانانگیزترین داستانها در ادبیات آمریکا را خلق کند. این کتاب از نگاه حیوانات، دنیای انسانها را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
نوشتن از جزئیترین خاطرات
پل استر که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزه معتبر بوکر شد جزو نویسندگانی بود که ید طولانی در نوشتن آثار زندگینامهای داشت. او در آثاری مانند «اختراع انزوا»، «بخور و نمیر» و «خاطرات زمستان» با دقت و ریزبینی به بررسی جزئیترین خاطرات خودش دست زده است؛ از سرمای کف اتاق در ۶سالگی گرفته تا تجربه گرسنگی و فقر تا علاقه دیوانهوارش به بیسبال و موسیقی.
آقای نویسنده علاوه بر ورزش و موسیقی با دنیای سینما هم بیگانه نبود.
او خالق بیش از ۳۰اثر بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شدهاند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
استر خودش فیلمنامههایی نوشت که با فیلمنامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو آغاز شد. سپس همراه وانگ بهطور مشترک دنبالهای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کرد.
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلمنامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد.
استر در مورد ورودش به دنیای فیلمسازی گفته بود: «من بیشتر یک نویسندهام. نویسندگی کار من است. فیلمسازی برای من یک راه دیگر برای قصهگویی است».
پس از کتاب «مردم حمام خون» آخرین کتاب پل آستر که با عنوان «باومگارتنر» منتشر شده، به پروفسوری میپردازد که با خاطره تلخ مرگ همسرش مبارزه میکند. استر در زمان نوشتن این رمان با بیماریاش دست و پنجه نرم میکرد و هنگام نوشتن رمان در مصاحبههایش تأکید کرده بود این رمان شاید آخرین اثرش باشد. او گفته بود: «احساس میکنم وضعیت سلامتیام آنقدر مخاطرهآمیز است که بگویم شاید این آخرین چیزی باشد که مینویسم و اگر این پایان باشد پس با این مهربانی انسانی که به عنوان نویسنده در محافل صمیمی دوستانم احاطهام کرده، باید بگویم ارزشش را داشت».